گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۱

 

رفتی تو خشک لب ز جهان ای پدر دریغ

ما جوی ها گریسته از چشم تر دریغ

جان داده تشنه کام تو با آنکه بارها

ما را گذشت سیل سرشک از کمر دریغ

گل کردم آستان ترا ز آستین تر

[...]

صفایی جندقی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۸۵ - چشمهٔ خنجر

 

از جفا جورت ای چرخ ستمگستر، دریغ!

کینه و ظلم تو زد آتش به خشک و تر، دریغ

سبز و خرم شد نهال آرزوهای یزید

شد خزان آخر نهال آل پیغمبر، دریغ

میر یثرب را چو منزل شد به دشت کربلا

[...]

ترکی شیرازی