گنجور

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳

 

روم از جای با اندک نسیمی گرد را مانم

بنای بیمدارم مهره های نرد را مانم

نشد جز سوختن از کوچه گردی حاصل عمرم

به شهر تیره بختی مشعل شبگرد را مانم

ز رشک رنگ سرخم لعل در کان رنگ گرداند

[...]

سیدای نسفی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶۷

 

دلیل کاروان اشکم آه سرد رامانم

اثر پرداز داغم حرف صاحب درد رامانم

رفیق وحشت من غیر داغ دل نمی‌باشد

دربن غربتسرا خورشید تنهاگرد رامانم

بهار آبروبم صد خزان خجلت به بر دارد

[...]

بیدل دهلوی