گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

ای خط سبز تو همچون برگ نیلوفر در آب

قند مصر از شور یاقوت تو چون شکر در آب

عنبرین خطت که چون مشک سیه بر آتشست

می نماید گرد آتش گردی از عنبر در آب

بر گل خودروی رویت کابروی حسن از اوست

[...]

خواجوی کرمانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۷

 

دست و پا گم می کند موج سبک لنگر در آب

خویشتن را می کند گردآوری گوهر در آب

عاشق حیران همان در وصل گرم جستجوست

ماهیان از شوق آب آرند بیرون پر در آب

زنگ کلفت از دل من باده نتوانست برد

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳

 

هرگه به باغ بی‌تو فکندم نظر در آب

تمثال من برآمد از آیینه تر درآب

جایی‌که شرم حسن تو آیینه‌گر شود

کس روی آفتاب نبیند مگر در آب

صبحی عرق بهارگذشتی درین چمن

[...]

بیدل دهلوی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

گفتگویت در تبسم می‌کند شکر در آب

خورده بس لعل لبانت غوطه چون گوهر در آب

اصل معنی یافت چون عارف ز خط عارضت

از بغل آورد بیرون ریخت صد دفتر در آب

دل چو در خون می‌نشیند شوقش افزون می‌شود

[...]

قصاب کاشانی