×
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۸ - آمدن گرشاسب به بتخانه ی سوبهار
همه شهر و بوم آتش و گرد خاست
ز هر سو خروش زن و مرد خاست
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶
آگه نهای که بر دلم از غم چه درد خاست
محنت دواسبه آمد و از سینه گرد خاست
بر سینه داغ واقعه نقشالحجر بماند
وز دل برای نقش حجر لاجورد خاست
جان شد سیاه چون دل شمع از تَفِ جگر
[...]
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۲۹ - رای زدن مختار با یاران خویش
که ناگه زهامون یکی گرد خاست
وزان نعره ی باره و مرد خاست