گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح سلطان جلال الدین ابو المظفر شروان شاه اخستان

 

گرنه دریاست گوهر تیغش

موج خون چون زند سر تیغش

کوه را چون سفینه بشکافد

موج دریای اخضر تیغش

زهره از حلق اژدهای فلک

[...]

خاقانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۴

 

به رنگی‌کج‌کلاه افتاده خم در پیکر تیغش

که از حیرت محرف می‌خورد صورتگر تیغش

به جوی برگ گل آب از روانی دست می‌شوید

به سعی خون ما نتوان‌ گذشت از معبر تیغش

در این محفل بساط راحتی دیگر نمی‌باشد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۵

 

به هر بزمی که باشد جلوه فرما جوهرتیغش

به چشم زخم دلها سرمه‌گردد جوهرتیغش

زلال آبروها می‌زند موج از پر بسمل

به‌ کوثر سر فرو نارد تمنا پرور تیغش

ز رنگ خویش‌گردد پایمال برق نومیدی

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۶

 

چه لازم جوهر دیگر نماید پیکر تیغش

بس است از موج خون بیگناهان جوهر تیغش

به آیینی‌که شاخ‌گل هجوم غنچه می‌آرد

چرا خونم حمایل نیست یا رب در بر تیغش

محبت‌ گر دلیلت شد چه امکانست نومیدی

[...]

بیدل دهلوی