گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۲

 

ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار آید

با لعل جگر سوزت، شکر به چه کار آید

خنجر کشی از مژگان بر سینه من، چون من

بی تیغ شدم کشته، خنجر به چه کار آید

کافر خط هندویت جایی که کشد ما را

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

با پستهٔ خندانت، شکر به چه کار آید؟!

با لؤلؤ دندانت، گوهر به چه کار آید؟!

با قامت دلجویت، از سرو چه برخیزد؟!

با نکهت گیسویت، عنبر به چه کار آید؟!

از وعدهٔ کوثر داد، زاهد ز مِیَم توبه

[...]

آذر بیگدلی