×
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۰۴
ای کرده رخت بماه و اختر بازی
وی عادت من در ره تو سر بازی
در چنبر باد زلفکان تو چنانک
زنگی بچگان کنند چنبر بازی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۷
ز برنا پیشگان آموز و رندان رسم سربازی
گرت سودای آن دارد که: عشق آن پسر بازی
جهان بر دشمنان بفروش و عشق دوستان بستان
که مقصود از جهان عشقست و باقی سر بسر بازی
حریف سیم کش باید، که در سیمین بران پیچد
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۱
مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظربازی
که سر در بازم و چون گوی نگریزم ز سر بازی
شکسته بسته چوگانیست گوئی زلف شبرنگت
که کس با او نیارد کرد جز باد سحر بازی
چه شیرین حقه بازست آن لب پر عشره کز مردم
[...]