گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۰۴

 

ای کرده رخت بماه و اختر بازی

وی عادت من در ره تو سر بازی

در چنبر باد زلفکان تو چنانک

زنگی بچگان کنند چنبر بازی

کمال‌الدین اسماعیل
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۷

 

ز برنا پیشگان آموز و رندان رسم سربازی

گرت سودای آن دارد که: عشق آن پسر بازی

جهان بر دشمنان بفروش و عشق دوستان بستان

که مقصود از جهان عشقست و باقی سر بسر بازی

حریف سیم کش باید، که در سیمین بران پیچد

[...]

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۲ - مثال

 

گاه لافی زنی ز سربازی

گاهت آن زر که هست در بازی

اوحدی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۱

 

مرا زیبد به چوگان سر زلفت نظربازی

که سر در بازم و چون گوی نگریزم ز سر بازی

شکسته بسته چوگانیست گوئی زلف شبرنگت

که کس با او نیارد کرد جز باد سحر بازی

چه شیرین حقه بازست آن لب پر عشره کز مردم

[...]

کمال خجندی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۲ - وصف غزال کوهی

 

گویی آن چشم شوخ در بازی

شوخ‌چشمی‌ست در نظربازی

هلالی جغتایی