گنجور

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۶۶ - غزل

 

مها از روی خوبی شب برافکن

فغان و ناله در هر کشور افکن

کمند زلف دست افزار بگشای

سر گردنکشان در پا درافکن

هلاک جان هر بیچاره ای را

[...]

عسجدی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰

 

دلم دردمند است باری برافکن

بر افکندهٔ خود نظر بهتر افکن

میندیش اگر صبر من لشکری شد

دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن

اگر با غمت گرم در کار نایم

[...]

خاقانی