سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۷ - رفتن دختران رستم با پسران زواره در شب به راه هند وراه دادن سیه مرد،ایشان را
که دانا یکی داستان زد درست
که نیکی به از بد که آید به مشت
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - حسب الحال
مرا بس ز دیوان مرا ز خدمت
خوشا روز بیکاری و وقت عطلت
بر این تیغ کوه گل انبار گویی
چو فغفور بر تختم و فور برکت
چو دولت مهیا بود مر کسی را
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
هیچ جایی از ستاره روز روشن نیست نور
زین ستاره روز را چندانکه خواهی نور هست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
گر شود کافور گر باد هوا شاید همی
کز سمن چندانکه باید بر چمن کافور هست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
نرگس مخمور چشم از خواب نوشین باز کرد
تا ببیند لاله را کو همچو او مخمور هست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
فاخته گوید همی وقت سحر بر شاخ گل
هیچ کس چون من ز یار خویشتن مهجور هست؟
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
گر نشاط دل قوی گردد همی نبود عجب
زانکه ما را خون رز از دیده انگور هست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
چشم بگشایید و اندر روی بستان بنگرید
تا چمن جز خلد و گلبن اندرو جز حور هست؟
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
این تن از زخم زمانه راست همچون زیر شد
گر ز زخم او همی نالد کنون معذور هست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
هر زمان گویم به زاری از شکست روزگار
یارب اندر دهر چون من یک تن رنجور هست؟
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
در همه عالم به حکمت بنگر ای مسعود سعد
تا بزرگی چون عمید نامور منصور هست؟
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
چون حقیقت بنگرندش گر حقیقت بنگرند
پیش زور او فضل جز زور هست؟
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
ای جهان فضل و دانش نیک بنگر در جهان
تا جز آن کش بنده مطبوع بد دستور هست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
بر نگیرد گاه بخشیدن جهانی مر تو را
گنج ها باید ازیرا کز سخا گنجور هست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
هر که می آید ز آفاق جهان می بر رسیم
تا به حاجت چون سرایت خانه معمور هست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
شاید ار از اصل و فضل خویشتن یادی کنی
کآن یکی مشهور بود و این دگر مذکور هست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
نظم سست آوردم و کردم گناه از دل بگوی
تا گناه من کریما نزد تو مغفور هست؟
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وصف بهار و مدح منصور بن سعید
چون قضا بادا همیشه در جهان فرمان تو
این چنین باشد بلی کت دولت مأمور هست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان
بالیدن و نویدن سرو و چنار بین
کاین پیر کشته گیتی طبع جوان گرفت
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان
زد کله های دیبا چون دید بوستان
کز خانه باز دوست ره بوستان گرفت