×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴
ای غنچه تو چشمه ی نوش و نبات هم
لعل لب تو آتش و آب حیات هم
پروانه ی چراغ تو دارد شب وصال
نور سعادت شب قدر و برات هم
تا خاطرت ملال گرفت از حیات من
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۸
به من حیفست شمشیر سیاستدار عبرت هم
که بردم جان ز هجر و میبرم نام محبت هم
یک امشب زندهام از بردن نامت مکن منعم
که فردا بیوصیت مرده باشم بیشهادت هم
تو چون با جور خوش داری خوشا عمر ابد کز تو
[...]
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - تعریف اکبرآباد و باغ جهان آرا
عماراتش همه هم قامت هم
همه آئینه دار صورت هم
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۳ - در وظیفهشناسی
شرم چون رفت، رفت عفت هم
تقو ی و مردی و فتوت هم