×
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۰۹ - فرستادن دیهیم و پیام کوش به بهک
فرستاده را داد و لشکر برفت
چو دیهیم و لشکر به دریا برفت
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸
معشوق مرا عهد من از یاد برفت
وان عهد و وفا به باد برداد و برفت
پایم به حیل ببست و آزاد برفت
آتش به من اندر زد و چون باد برفت
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
هیچ داری خبر ای یار که آن یار برفت
یا شنیدی ز کسی کان بت عیار برفت
غم کارم بخور امروز که شد کار از دست
دلم این لحظه نگهدار که دلدار برفت
که کند چاره ام این لحظه که بیچاره شدم
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۷۶ - جنگ کردن سام با شدید و کشته شدن قهقهام
چو سام آنچنان دید از پی برفت
چو آشفته شیران ز کینه برفت
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۱۰ - آغاز داستان شمع و پروانه
حدیث جمله از عیش و طرب رفت
بصد عیش و طرب روزی بشب رفت
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
به بوسید پس دست مادر برفت
سوی خوابگاهش خرامان برفت