گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳

 

باز آهنگ بلایی می‌کنی

قصد جان مبتلایی می‌کنی

با وفاداری که دربند تو شد

هر زمان قصد جفایی می‌کنی

کی شود واقف کسی بر طبع تو

[...]

انوری
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷۸

 

تا کی ای دلبر تو با ما بی‌وفایی می‌کنی

با وجود بی‌وفایی دلبریایی می‌کنی

روشنای چشم مایی کی روا باشد چنین

کز من دلداده آهنگ جدایی می‌کنی

حسبة‌الله به غور حال مسکینان برس

[...]

جهان ملک خاتون
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۴

 

داد از دست تو کاینسان دلربائی میکنی

چوندل از کف میربائی بیوفائی میکنی

کی کند بیگانه با بیگانه در بیگانگی

آنچه با هر آشنا در آشنائی میکنی

هر چه من از درد عشقت میشوم کاهیده تر

[...]

صغیر اصفهانی