گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

آن گوهر جان که در دریائی ماست

و آسایش و کام دل سودائی ماست

چون مردم چشم از آنکه خرد است و عزیز

بر دیده نشانمش که بینائی ماست

مجد همگر
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۴۳

 

جز غم که ندیم دل سودائی ماست

کس نیست که او مونس تنهائی ماست

هر جرعه خون که ساقی دل ریزد

از جام جهان نمای بینائی ماست

میرداماد
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۵

 

لاله روشنگر چشم و دل سودایی ماست

دیدن سوختگان سرمه بینایی ماست

شد تهی دامن صحرای ملامت از سنگ

عشق بیرحم همان در پی رسوایی ماست

چشم دیوانه نگاهان ادب آموز شده است

[...]

صائب تبریزی