×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸
یار ما را عزم رایی دیگر است
باز در بند جفایی دیگر است
در نظر می آیدم گلها بسی
چون کنم آن روی جایی دیگر است
گر یکی چشمم به رویش روشن است
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷
امشب از روی تو مجلس را ضیایی دیگر است
دیدهها را نور و دلها را صفایی دیگر است
شرمم از روی تو میآید بشر گفتن تو را
جز خدا کفر است اگر گویم خدایی دیگر است
تا نهادیم از سر دریوزه در کویت قدم
[...]