×
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مرثیه حضرت مخدوم نورا [نورالدین عبدالرحمن جامی]
هر دم از انجمن دهر جفایی دگر است
هر یک از انجم او داغ بلایی دگر است
روز و شب را که کبود است و سیه جامه درو
شب عزایی دگر و روز عزایی دگر است
بلکه هر لحظه عزائیست که از دشت عدم
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳
وه که بر هر سر ره بیسر و پایی دگر است
بس که هر لحظه گذار تو بهجایی دگر است
حال خود چون به تو اظهار کنم در مستی؟
که ز هر جام، ترا شرم و حیایی دگر است
دل بیچارهام از آرزوی بالایش
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۶۲
مطرب امروز مگر نغمه سرائی دگر است
که بهر ناله نیف ساز و نوائی دگر است
ره میخانه بگام و قدم زهد مپوی
قطع این مرحله ایشیخ بپائی دگر است
مسجد و صومعه را گرچه رواقی است بلند
[...]