×
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
بیدلی را بلایی افتاده ست
کش چو تو دلربایی افتاده ست
مژه ها را ز دل که خون گشته ست
درمیان ماجرایی افتاده ست
دل به چین جان به روم ازان رخ و زلف
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۶ - برخاستن معتمر به چاره سازی عیینه و وی را به مجلس انصار بردن و همراه ایشان از برای خواستگاری ریا پیش پدر وی رفتن
گفت کو را بلایی افتاده ست
در کمند هوایی افتاده ست