گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۳

 

چون دانش بود مهربان دایه من

از فخر و شرف زد همه پیرایه من

از مایه من بلند شد پایه من

من دریا ام کم نشود مایه من

مسعود سعد سلمان
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

عجب نبود که همچون دایهٔ من

جدایی گیرد از من سایهٔ من

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۲ - بیمار گشتن جهان افروز

 

که پرخون شد ز درد دایهٔ‌من

همه پیراهن و پیرایهٔ من

عطار
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۵۲ - حکایت به طریق تمثیل

 

گفت کم نیست از تو پایهٔ من

زان که مقدار توست سایهٔ من

هلالی جغتایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

کم جو که به قیمتست سرمایه من

بنشین که بته نیفتی از پایه من

آهسته که راه بوالعجب باریکست

دوشی نخوری در روش سایه من

نظیری نیشابوری