×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴
مست آمدی کرشمه کنان در قبای ناز
زینگونه نازنین که تویی هست جای ناز
بخرام و ناز کن که خدا در ریاض حسن
آراست سرو قد ترا از برای ناز
هر جا که هست، غمزه و نازست کار تو
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۷
کی رود از خاطر آشفتهام سودای ناز
مو به مویم ریشه دارد از خطش غوغای ناز
عرش پرواز است معنی تا زمینگیرست لفظ
اینقدر از عجز من قد میکشد بالای ناز
دل نه تنها از تغافل های سرشارش گداخت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۸
نرگسش وامیکند طومار استغنای ناز
یعنی از مژگان او قد میکشد بالای ناز
سرو او مشکل که گردد مایل آغوش من
خم شدن ها بردهاند از گردن مینای ناز
از غبارم میکشد دامن، تماشا کردنی است
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴
قامتم خم گشت آخر از غم بالای ناز
یک سر مو کم مبادا از سرم سودای ناز!
این چه سامان است یارب در غرورآباد حسن
هر سر موی تو باشد ناز بر بالای ناز؟!
در چمن گر سرو او از ناز گردد جلوهگر
[...]