گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۱

 

طره شبرنگ و جعد مشکسای خویش بین

در خم هر موی صد دل مبتلای خویش بین

بر لب بام آ شبی هر سو چو من افتاده ای

سر نهاده زیر دیوار سرای خویش بین

برنشان پای تو رخ سوده ام شب تا سحر

[...]

جامی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۳

 

آینه بردار و حسن جان فزای خویش بین

انتخاب نسخهٔ صنع خدای خویش بین

در خرامش بر قفا چشم افکن ای زنجیر مو

یک جهان مجنون کشان اندر قفای خویش بین

ای که برافتادگان چون باد میرانی سمند

[...]

محتشم کاشانی