گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

به راه عشق خطر نیست بینوایان را

گل است هر سر خاری برهنه پایان را

به چشم خلق نیایند، کز کلاه نمد

بود کلاه سلیمان به سر گدایان را

چه شد که خاک در دوست مومیایی شد

[...]

سلیم تهرانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

ز پس افتادگان عرض نیازی پیشوایان را

که دشوارست قطع وادی این فرسوده پایان را

که می‌گوید نوابخشان این کو را که یک ساعت

به طرف دامنی گیرند دست این بینوایان را

چه خواهد شد نگاهی گر نباشد گوشة چشمی

[...]

فیاض لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

ستم، از ملک دل بیرون کند فرمانروایان را

ستمگر دشمن بیگانه سازد، آشنایان را

نماید دور بر کاهل قدم، نزدیکی منزل

ره خوابیده ای در پیش باشد، خفته پایان را

نمی گردد به مردم قدر مرد و مردمی روشن

[...]

حزین لاهیجی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۵ - ارباب زمستان

 

زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را

ولیکن پوست خواهد کَند ما یک‌لاقبایان را

رهِ ماتم‌سرای ما ندانم از که می‌پرسد

زمستانی که نشناسد درِ دولت‌سرایان را

به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می‌آید

[...]

شهریار