گنجور

فلکی شروانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

چون دست نمی رسد به سودای امید

در دامن غم کشیده به پای امید

در عشق نماند عقل را جای امید

تا آخر اگر چنین بود وای امید

فلکی شروانی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

 

در عشق نماند دیده را جای امید

تا آخر اگر چنین بود وای امید

دستم چو نمی رسد به سودای امید

در دامن غم کشیده ام پای امید

سید حسن غزنوی
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم

 

دلم خون گشت در دریای امّید

بماندم زار و ناپروای امید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۴ - در آنچه شریعت و حقیقت مراد یکی است

 

همه مستغرق دریای امید

همه در عشق ناپروای امید

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۹

 

ای وصل تو بر تراز تمنای امید

ناپخته بمانده با تو سودای امید

من در تو کجا رسم که آنجا که تویی

نه دست هوس رسید و نه ÷ای امید؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ای وصل تو برتر از تمنای امید

تا پخته ماند با تو سودای امید

من در تو کجا رسم که آنجا که توئی

نه دست هوس رسید و نه پای امید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ای وصل تو برتر از تمنای امید

تا پخته ماند با تو سودای امید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ای وصل تو برتر از تمنای امید

تا پخته ماند با تو سودای امید

شیخ بهایی