×
خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح جلال الدین اخستان شروان شاه
اهل نماند بر زمین، اینت بلای آسمان
خاک بر آسمان فشان هم ز جفای آسمان
چون پس هر هزار سال اهل دلی نیاورد
این همه جان چه میکند دور برای آسمان
ای مه مگو کهآسمان اهل برون نمیدهد
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - مدح و ثنای راستین
چند کشند اهل دل بار بلای آسمان
خود به کران نمیرسد جور و جفای آسمان
ژنده خویش را به از اطلس آسمان نهم
تا ز طمع نبایدم گشت گدای آسمان
پوشش من مبین ببین نفس مجردم که من
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۹۰
می رود بر باد، خاکم از لگدکوب ستم
چون زمین افتاده ام در زیر پای آسمان
حیرتی دارد دلم کآخر چه سان گنجیده است
وسعت آباد ستم، در تنگنای آسمان
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۴۵
تا زمین ساکن نگردی بر مراد ای آسمان
آسمان از تو دادی ای آسمان