گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۳۷

 

جام هیهات است از صهبا کند پهلو تهی

این حبابی نیست کز دریا کند پهلو تهی

آستانش سجده گاه سرفرازان می شود

هر که چون محراب از دنیا کند پهلو تهی

رفت بر باد فنا در یک نفس عمر حباب

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۱

 

زاهد از خشکی است کز مینا کند پهلو تهی

ساحل لب تشنه از دریا کند پهلو تهی

از نسیم حرف سرد این نصیحت پیشگان

شمع بزم ما مباد از ما کند پهلو تهی

شهرتش چون قاف بر اطراف عالم می دود

[...]

جویای تبریزی