گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۱

 

بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جفا کشم

دوستیم حرام باد ار ز تو پای واکشم

غنچه دل به نازکی بشکندم بسان گل

صبحدمی که ناگهان بوی خوش از صبا کشم

طعنه زنی تو از جفا، من نه به ترک از صفا

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱

 

کی بود ای گل که تنگت در دل شیدا کشم

چند ناز سرو و جور غنچهٔ رعنا کشم

بی‌گل روی تو در خلوت‌سرای چشم و دل

خوش نباشد گر هزاران صورت زیبا کشم

می‌کشم دامن ز گرد راهت از غیرت ولی

[...]

بابافغانی