گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۲

 

هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خواهم زد

کلاه عافیت با سر بهم بر خاک خواهم زد

بر آن گلرخ چو راهم نیست، سوی باغ خواهم شد

به یادش پیش هر سروی گریبان چاک خواهم زد

مرا این بس که بر خاکم سواره بگذری روزی

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

ز بس آه غمت زین جان آتشناک خواهم زد

ز دود آه شبگون خیمه بر افلاک خواهم زد

چو آیی از سفر تا گیرمت بی پیرهن در بر

ز شوق تو گریبان تا به دامان چاک خواهم زد

به سر خواهم ز جورت خاک کردن چون کنی جلوه

[...]

جامی