گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲

 

به دست اگر چه متاعی به جز گناه ندارم

ولی چه چاره که غیر از درت پناه ندارم

هم از تو پیش تو نالم خلاف مردم عالم

کجا روم که جز این در گریزگاه ندارم

کم نداد پناهی تو ره به خویشتنم ده

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » انابت‌نامه » شمارهٔ ۳

 

به دست اگر چه متاعی به جز گناه ندارم

ولی چه چاره که غیر از درت پناه ندارم

هم از تو پیش تو نالم خلاف مردم عالم

کجا روم که جز این در گریزگاه ندارم

کسی نداد پناهم تو ره به خویشتنم ده

[...]

صفایی جندقی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۳ - قطعه

 

گرچه به ملک سخنوری شهم اما

غیر طلبکارها سپاه ندارم

کفش ندارم کلاه چون شودم نو

کفش چو نو گرددم کلاه ندارم

مال بود مار وجاه چاه از آنرو

[...]

بلند اقبال