×
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴
ز دوری تو نمردم همین گناهم بس
ولی امید وصال تو عذرخواهم بس
به کوی باده فروش ار دهند راهم بس
که از حوادث دوران همین پناهم بس
مکن ز چشم سیاهت سیاه تر روزم
[...]
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۷ - در وقعهٔ مهاجرت آزادیخوآهان به قم و شکستن دست بهار
فعل در راستی گواهم بس
راست گفتم همین گناهم بس
گفتم از راستی بزرگ شوم
در جهان این یک اشتباهم بس
ترک سرکردهام به راه وطن
[...]