گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی آزرم دخت » پادشاهی آزرم دخت

 

شد اونیز و آن تخت بی‌شاه ماند

به کام دل مرد بدخواه ماند

فردوسی
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۰ - تنبیه در آنکه از غیرببری و بخود روی آوری تا درحجاب نمیری

 

هر که دنیا دار شد در راه ماند

پای بسته دردرون چاه ماند

عطار
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹

 

رفتی و دل ز هجر تو با سوز و آه ماند

دیده در انتظار قدومت به راه ماند

رفتی کله نهاده کج از ناز و در رهت

برهر نشان پا سر صد کج کلاه ماند

رفتی و بی جمال تو ویرانه مرا

[...]

جامی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۸۶ - پادشاهی سربار معروف به گراز

 

چو او کشته شد گاه بی شاه ماند

همه بهره ی مردمان آه ماند

میرزا آقاخان کرمانی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۴۸ - تمدن بی تربیت نسوان سفر نیمه راه!

 

بِفِکَن نقاب و بگذار در اشتباه مانَد

تو بر آن کسی که می‌گفت رُخَت به ماه مانَد

بِدَر این حجاب و آخر بِدَر آزِ ابر چون خور

که تَمَدُّن ار نیایی تو به نیم راه ماند

تو از این لباس خواری شوی عاری و برآری

[...]

عارف قزوینی