گنجور

عطار » پندنامه » بخش ۴ - در مناجات

 

سالها در فسق و عصیان گشته‌ایم

آخر از کرده پشیمان گشته‌ایم

عطار
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

ماز تاب حسن او شیدا و حیران گشته ایم

همچو زلف بیقرار او پریشان گشته ایم

ز آتش سودای جانان تا دل و جانم بسوخت

هم بیمن درد عشقش عین درمان گشته ایم

از جمال روی ساقی مست و لایعقل شدیم

[...]

اسیری لاهیجی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶

 

سیر از ظلم مشیر الملک از جان گشته ایم

یا رب از حلم تو و صبر تو حیران گشته ایم

ز آن ستم پرور نه من تنها چنین آشفته ام

از جفا وجور اوجمعی پریشان گشته ایم

ای بسا مردم که می خوردند نان از خوان ما

[...]

بلند اقبال