گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » ترکیب‌بند » شمارهٔ ۱

 

عید نوروز است و عالم سبز و خندان گشته است

بوستان در حسن چون رخسار جانان گشته است

باد عیسی دم چو کرد احیا اموات خاک را

سبزه ها شد خضر و باران آب حیوان گشته است

غنچه مستور کز باد هوا آبستن است

[...]

جلال عضد
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۵

 

چشم ما پوشیده از خواب پریشان گشته است

از هجوم سنبل این سرچشمه پنهان گشته است

تا چه باشد نوشخند آن عقیق آبدار

کز جواب خشک بر من آب حیوان گشته است

گر گشایندش رگ جوهر، نگردد با خبر

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۶

 

خط سبزی که به گرد لب جانان گشته است

پی خضرست که بر چشمه حیوان گشته است

چهره نو خط ما روی مه کنعانی است

که کبود از اثر سیلی اخوان گشته است

طمع رحم ازان دشمن ایمان زودست

[...]

صائب تبریزی