گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵

 

تا چمن از جلوه ات رشک جنان گردیده است

برگ برگ غنچه در وصفت زبان گردیده است

شد پس از مردن غبارم سرمهٔ آوازها

بسکه در هر ذره ام رازی نهان گردیده است

بر سر خاکم هما کسب سعادت می کند

[...]

جویای تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

عندلیب روح را تن آشیان گردیده است

یوسفی را چاه زندان خانمان گردیده است

عمرها شد جان به گرد کوی او دارد طواف

تن به عزم دیدن آن رو روان گردیده است

گر سرم گردد به گرد دل عجایب نیست این

[...]

سعیدا