×
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹
هر گدایی مرد سلطان کی شود
پشهای آخر سلیمان کی شود
نی عجب آن است کین مرد گدا
چون که سلطان نیست سلطان کی شود
بس عجب کاری است بس نادر رهی
[...]
عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم
هر گدائی مرد سلطان کی شود؟
پشهای آخر سلیمان کی شود؟
نی عجب این است کان مرد گدا
چون که سلطان است، سلطان کی شود؟
بوالعجب کاریست،بس نادر رهی
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵
خونم ار بر خاک ریزی نقض پیمان کی شود
خاکم ار زین در برون ریزی پریشان کی شود
گرمی اهل محبت از دم گرم منست
ناله ام تا نشنود بلبل غزلخوان کی شود
شوربختی را چه سازم چاره نتوان ساختن
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸۱
تا نگردد محو انجم مهر تابان کی شود؟
تا نریزد اشک گردون صبح خندان کی شود؟
جلوه عدل است در چشم ستمگر ظلم را
آسمان از کرده های خود پشیمان کی شود؟
گردباد آسمان در وادی عشق است محو
[...]