گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸

 

من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کردی

رقیبان را به قتلم شادمان کردی ، نکو کردی

به کنج کلبهٔ ویران غم نومیدم افکندی

مرا با جغد محنت همزبان کردی ، نکو کردی

ز کوی خویشتن راندی مرا از سنگ محرومی

[...]

وحشی بافقی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۶

 

مرا محروم از آن آستان کردی نکو کردی

رقیبان را دران کو پاسبان کردی نکو کردی

مرا راندی ز محفل غیر را دادی بمحفل جا

مرا غمگین و او را شادمان کردی نکو کردی

ز لطف اغیار را از جور ما را تا توانستی

[...]

رفیق اصفهانی