گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵

 

روی زیبا نتوان داشت نهان پیوسته

خاصه رویت که به روحست و روان پیوسته

زلف از دست بدادیم و ز دل خون بچکید

گویی آن زلف رگی بود به جان پیوسته

آبم از دیده روانست و خیال قد او

[...]

اوحدی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۳

 

ای روان گرد درت اشک روان پیوسته

به فلک بی تو مرا آه و فغان پیوسته

در چمن چون ورق عارض و رخسار تو نیست

گل سرخ این همه بر سرو روان پیوسته

تا لبم پای نو بوسید و زبان نام تو برد

[...]

کمال خجندی