×
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
تا که خورشید من از مشرق جان پیدا شد
از فروغش همه ذرّات جهان پیدا شد
تا که از چهره خود باز برانداخت نقاب
از صفای رخ او کَون و مکان پیدا شد
پود از کَون و مکان نام و نشان ناپیدا
[...]
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴
از عکس رخ تو، گلستان پیدا شد
وز سایه تو، سرو روان پیدا شد
خود جمله جهان صورت یکتایی توست
از هر دو کف تو، بحر و کان پیدا شد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۲ - فانی اصفهانی رَحِمَة اللّه
هر نقش که در کون و مکان پیدا شد
از جلوهٔ آن جان جهان پیدا شد
هم خود به لباس این و آن گشت نهان
هم خود به صفات و این و آن پیدا شد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۲ - فانی اصفهانی رَحِمَة اللّه
هر نقش که در کون و مکان پیدا شد
از جلوهٔ آن جان جهان پیدا شد
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴
یار از پرده برون آمد و جان پیدا شد
برقع از روی برافکند و جهان پیدا شد
زخم زلف مسلسل بسر شانه گشود
گره و سلسله و کون و مکان پیدا شد
اینکه پیداست نهان بود پس پرده غیب
[...]