گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱۸

 

ای گنج بیا زود به ویرانهٔ خویش

وی زلف پریشان مشو از شانهٔ خویش

وی مرغ متاب روی از دانهٔ خویش

ای خانه خدا درآی در خانهٔ خویش

مولانا
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵

 

به بستر افتم و مردن کنم بهانهٔ خویش

بدین بهانه مگر آرمش به خانهٔ خویش

بسی شبست که در انتظار مقدم تو

چراغ دیده نهادم بر آستانهٔ خویش

بیا که هر که بدانست قیمت دم نقد

[...]

بابافغانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۴

 

قدم برون نگذارم ز آستانهٔ خویش

چو آینه همه عمرم چراغ خانهٔ خویش

به کار خویش کنم ناله، گو کسی مشنو

کمان کشیده‌ام، اما خودم نشانهٔ خویش

چو مرغ باش در آیین عافیت‌طلبی

[...]

سلیم تهرانی