گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۱

 

همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می‌خیزد

مرا دیوانگی زان نرگس مستانه می‌خیزد

خوشم با آه گرم امشب، مده تشویشم، ای گریه

که خوش می‌سوزدم این آتشی کز خانه می‌خیزد

همه شب با خیال، افسانه‌های درد خود گویم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸

 

ز گردش‌های چشمش مستی پیمانه می‌خیزد

گره از ابروان می‌خیزدش، مستانه می‌خیزد

چو در روز قیامت هرکسی خیزد به سودایی

شهید نرگس او از لحد دیوانه می‌خیزد

مهیای فنایم جلوه‌ای در کار می‌خواهم

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۵

 

مرا اسباب عشرت از دل دیوانه می‌خیزد

شراب و مطرب و معشوق من از خانه می‌خیزد

بشارت باد آغوش دل امیدواران را

که گرد خط ز رخسارش عجب مستانه می‌خیزد

ز سیل رفتن دل‌ها دو عالم می‌شود ویران

[...]

صائب تبریزی