گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - کرده در اینجا بیان معرفت صوفیان

 

صبحدم باده شبانه زدیم

ساغر عیش جاودانه زدیم

گرچه خم گشت قد ما چو کمان

تیر اقبال بر نشانه زدیم

جانب ما زمانه کج نگریست

[...]

جامی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۳

 

خویش را بر صف مژگان تو مستانه زدیم

ساغر عهد شکستیم به پیمانه زدیم

صورت قلب نمودیم به هر جا رفتیم

بسکه ما نقش دغل بر دل دیوانه زدیم

تا خبردار شود کافر و مؤمن از عشق

[...]

سعیدا