گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۲

 

ریخت دندان و هوای می و پیمانه بجاست

مهره برچیده شد و بازی طفلانه بجاست

دل سیاه است اگر گشت بناگوش سفید

پا اگر نیست بجا، لغزش مستانه بجاست

خارخاری به دل از عمر سبکرو مانده است

[...]

صائب تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

باده نوشی و غزلخوانی دیوانه بجاست

خنده گر نیست بجا گریهٔ مستانه بجاست

آدمی را به جهان کلبهٔ تن معمور است

تا ستون نفس و آه در این خانه بجاست

آسمان در حرکت از اثر یک جام است

[...]

سعیدا