گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۴

 

ببین به ساز و مپرس از ترانه‌ای‌ که ندارم

توان به دیده شنیدن فسانه‌ای که ندارم

به سعی بازوی تسلیم در محیط توکل

شناورم به امید کرانه‌ای که ندارم

به رنگ شعلهٔ تصویر سخت بی پر و بالم

[...]

بیدل دهلوی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶

 

چگونه پیش تو آیم فسانه‌ای که ندارم

چطور دور تو گردم بهانه‌ای که ندارم

همیشه خاطر من جمع از فشار حوادث

چرا ز سیل گریزم ز خانه‌ای که ندارم

هنوز بیضه من بود خون که سوخته شد پر

[...]

قصاب کاشانی