گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

مژده ای صبر که شد هجرت هجران نزدیک

یوسف مصر وفا گشت به کنعان نزدیک

غم غمین از خبر فرقت دوری شد و گشت

دوری فرقت و محرومی حرمان نزدیک

گشت سررشته بُعد من از آن در کوتاه

[...]

محتشم کاشانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

نگشاید دلم از وصل به هجران نزدیک

چه فروغی دهدم شمع به پایان نزدیک

مکن از گریه مرا منع که واپس نرود

اشگ گرمی که رسیدست به مژگان نزدیک

گریه امشب همه شب گرد دلم می‌گردد

[...]

طبیب اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۵

 

شده وقت سفر از منزل جانان نزدیک

چه گشاید دگر از وصل به هجران نزدیک

دو سه روزی مده ای خاک به بادم که شده است

نی سواری دو سه را نوبت جولان نزدیک

بر ره انداخته چشمی که ندارد یعقوب

[...]

یغمای جندقی