گنجور

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۵

 

اگر چه عشرت و عیش جهان نخواهد ماند

غمین مباش که غم جاودان نخواهد ماند

زمان خوشدلیست و زمین عشرت و عیش

بنوش می که زمین و زمان نخواهد ماند

ز وصل گل چه تنعم بود که بلبل را

[...]

نورعلیشاه
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۵۴ - عدل مزدک پایداری عشق!

 

به غیر عشق نشان از جهان نخواهد ماند

بماند عشق ولیکن جهان نخواهد ماند

خزان عمر من آمد بهار عمر تو شد

بهار عمر تو هم ای جوان نخواهد ماند

به زیر سایهٔ دیوار نیستی است سرم

[...]

عارف قزوینی