×
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳
گرم آسوده دوران می گذارد
کی آن زلف پریشان می گذارد
بخون ما چنان تشنه است تیرت
که پا در آب پیکان می گذارد
گذارد زاد راهی رهزن عشق
[...]
۸ بیت
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴
گرم صد داغ بر جان میگذارد
کجا داغی چو هجران میگذارد
خوشا تیرت که مرهم خستگان را
به زخم از آب پیکان میگذارد
چه بحر است اینکه درهم کشتی ما
[...]
۹ بیت