گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸

 

دل درون سینه دردت را به جان می‌پرورد

ذوق می‌بیند ازآن هردم ازآن می‌پرورد

عاقبت معلوم شد بهر سکانت بوده است

این که جسم ناتوانم استخوان می‌پرورد

لعل اشک لاله‌گون پرورده چشم منست

[...]

فضولی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳

 

گر نسیم صبحگاهی گلستان می‌پرورد

بوی زلف یار را نازم که جان می‌پرورد

خوبی آن گل خدادادست نه کار بهار

این چمن را آبِ دست باغبان می‌پرورد

ناله‌ام را گر کند شاخ گل حسرت رواست

[...]

فیاض لاهیجی
 

قاآنی » ترجیع بند

 

ساقیا می ده که می در جسم جان می‌پرورد

قالب خاکی چه باشد کاسمان می‌پرورد

باده گویی از دم روح‌القدس دارد نژاد

زانکه در تن دم به دم روح روان می‌پرورد

ناشده از لب فرو پیدا شود رنگش‌ ز چشم

[...]

قاآنی