گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - مدح فخرالدین عربشاه پادشاه کهستان

 

هر که اقبالش، در ملک سلیمان می‌زند

مهر مهرت بر نگین خاتم جان می‌زند

آسمان بر هر که گام از خط او بیرون نهاد

از پی خوش کردن کام تو، دندان می‌زند

عزم تو، هرجا که بگشاید دری بر روی ملک

[...]

اثیر اخسیکتی
 

ناصر بخارایی » مثنوی هدایت‌نامه » ۱۹- حکایت

 

کسی رأی با عاشقان می‌زند

که بر گوش گردون سنان می‌زند

ناصر بخارایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۱۷

 

ناله ام ناخن به داغ عندلیبان می زند

گریه گرم من آتش در گلستان می زند

شمع پا در دامن فانوس پیچید و هنوز

شوق بر خاکستر پروانه دامان می زند

نیست در جیب دو عالم خونبهای یک سئوال

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۹۰

 

چون لاله هر که باده حمرا نمی زند

جوش نشاط چون خم صهبا نمی زند

مجنون که از لباس تعلق برآمده است

آتش چرا به دامن صحرا نمی زند؟

از داغ گشت شورش مغزم زیادتر

[...]

صائب تبریزی