گنجور

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

روی آن دارد که حیران می‌رویم

در رهش گریان و خندان می‌رویم

عطار
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۴

 

همچو شمع از مجلست گریان و سوزان می‌رویم

رشک بر رخ تاب در دل داغ بر جان می‌رویم

همره ما جز خیال کاکل و زلف تو نیست

خود پریشانیم و با جمعی پریشان می‌رویم

ساختن با محنت عشق تو آسانست لیک

[...]

محتشم کاشانی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۶

 

ما به کوی یار نالان می رویم

سوی آن سلطان خوبان می رویم

هر که را جمعیتی بینی ز ماست

گرچه حیران و پریشان می رویم

ابتدا و انتهای ما یکی است

[...]

سعیدا
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۷ - بقیه حال حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل ذبیح

 

ای حریفان سوی جانان می رویم

از قفس سوی گلستان می رویم

ملا احمد نراقی