×
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۹
مست گر نیستی از شیوهٔ مستان مگذر
قطره ی آب گهر باش و ز طوفان مگذر
پا به اندازه کشیدن روش اهل دل است
همه تن اشک شو و از سر مژگان مگذر
دیدن قاصد بی مژده، غم آرد ای باد
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۰
سخن عمدا نمی گوید که از راز نهان مگذر
نگاهی می کند یعنی ز عمر جاودان مگذر
هلاک اختراع شیوه بدخو بتی گردم
که هر دم می کشد شمشیر و می گوید ز جان مگذر
تغافل می کند رسوای عالم دوستداران را
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۳
کنون ز تربتم ای شوخ، سرگران مگذر
به شمع کشتهٔ خود آستین فشان مگذر
مباد توده ی خاکسترم به باد دهی
ز خاک سوخته ات، آتشین عنان مگذر