گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

تو گر زارم کشی غمخوار جان من که خواهد شد

که خواهد خواست خونم، مهربان من که خواهد شد

مگر خواب اجل گیرد شب هجر توام ورنه

حریف گریه و آه و فغان من که خواهد شد

مرا رشک رقیبان می کشد امشب نمی دانم

[...]

بابافغانی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

چو یار از من رمید، آرام جان من که خواهد شد؟

چو او نامهربان شد، مهربان من که خواهد شد؟

چو من از ناکسی بدخواه را هم رفتم از خاطر

به طعنه منفعل‌ساز کسان من که خواهد شد؟

مرا بی‌طاقتی ناخوانده چون آرد به بزم تو

[...]

میلی