×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
بشکفت گلها در چمن، ای گلسِتان من بیا
سرو ایستاده منتظر، سرو روان من بیا
از گریه من هر طرف، پر لاله و گل شد زمین
وقتی به گلگشت، ای صنم، در گلسِتان من بیا
حیف است دیدن بیرُخَت، در بوستان آخر گهی
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
بشکفت گلها در چمن، ای گلسِتان من بیا
سرو ایستاده منتظر، سرو روان من بیا
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱
ای از کرشمه رخنه گر جان من بیا
آشوب دین و آفت ایمان من بیا
ای کینه ساز عربده پرداز من، مرو
ای زود خشم دیر پشیمان من بیا
رفتی و دیده چون صدف بی گهر بماند
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
از پی احیای من روح روان من بیا
قالب بیجانم از هجر تو جان من بیا
چون زدی تیری و بر خاکم فکندی بر سرم
از قفای تیر خود ابروکمان من بیا
چند باشم تلخکام از حسرت گفتار تو
[...]