گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۵

 

نام دل بردی و جان ناتوانم سوختی

این حکایت باز گو دیگر که جانم سوختی

از چراغ دیده ام روغن کشیدی شمع من

آتشی کردی و مغز استخوانم سوختی

صورت حال دلم روشنترست از آفتاب

[...]

بابافغانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۶

 

دوش کردی پرسش گرمی که جانم سوختی

آشکارا لطف کردی و نهانم سوختی

موج تبخال از دلم تا ساحل لب می‌رسد

بس که مغز آرزو در استخوانم سوختی

دوش با سبّابة مژگان گرفتی نبض دل

[...]

فیاض لاهیجی